من کویرممحمد حسین صفاریان17/06/16من کویرم لب من تشنهی باران علیست این لب تشنهی پرشور غزلخوان علیست این که گستردهتر از وسعت آفاق شده ... ادامه مطلب
میان بیکسیمحمد حسین صفاریان17/06/16میان بیکسی دیرسال نخلستان نسیم سوختهای مانده است سرگردان نسیم دلنگران است و جستجوگر تو نسیم همنفس نالههای نیزاران صدای خشکی ... ادامه مطلب
به سیب وسوسهای آب کن دهان مرامحمد حسین صفاریان17/06/09به سیب وسوسهای آب کن دهان مرا به دستبوسی آتش یخ لبان مرا بگیر دست مرا عاشقانه در دستت رها ... ادامه مطلب
شاید نمیدانی که اندام پریهامحمد حسین صفاریان17/06/07شاید نمیدانی که اندام پریها مثل تو میمانند اما دلبریها در تو شکوفا میشود در تو روان است سرچشمههای عاشقیها شاعریها ... ادامه مطلب
ای که چین در دامن سبز بهار انداختیمحمد حسین صفاریان17/06/06ای که چین در دامن سبز بهار انداختی جادهها را در مسیر سبزهزار انداختی جادهها رفتند تا در سبز تکراری شوند ... ادامه مطلب
نشست مرد ونگاهی به رو به رو انداختمحمد حسین صفاریان17/06/05نشست مرد ونگاهی به رو به رو انداخت سکوت آینه را در بگو مگو انداخت نشست وموهایش را نگاه کرد ... ادامه مطلب
انار قرمزی از شاخهها در آب افتادمحمد حسین صفاریان17/06/02انار قرمزی از شاخهها در آب افتاد جهان کوچک ماهی در اضطراب افتاد نفسنفسها…ها…یِ انار بیرون ریخت و بغض تردی در ... ادامه مطلب
آن صمیمیت گذشتهی دور، در نگاهش غریب افتادهستمحمد حسین صفاریان17/05/29آن صمیمیت گذشتهی دور، در نگاهش غریب افتادهست پشت آن پلکهای شفافش، گرگ و میش فریب افتادهست در بهشت خیالی من ... ادامه مطلب
پیچید هوهوی عبور باد در بارانمحمد حسین صفاریان17/05/26پیچید هوهوی عبور باد در باران آوارهای شبگرد راه افتاد در باران قلبش هنوز از آتش عشق و عطش میسوخت با ... ادامه مطلب
دستی به موی تو دارم دستی به گیسوی دریامحمد حسین صفاریان17/05/24دستی به موی تو دارم دستی به گیسوی دریا شوقی به سوی تو دارم چشمی به بیسوی دریا من صخرهسار ستیزم، ... ادامه مطلب
از چشم هایم پاک کن اندوه عالم رامحمد حسین صفاریان17/05/23از چشم هایم پاک کن اندوه عالم را بشکن طنین بغضهای گنگ و مبهم را این صفحههای خطخطی را باز ... ادامه مطلب
خداحافظ ای آرزوی محال!محمد حسین صفاریان17/05/22خداحافظ ای آرزوی محال! خداحافظ ای دوردست خیال! خداحافظ ای ابتدای درنگ! خداحافظ ای انتهای مجال! فریباییات مثل رنگ غروب ... ادامه مطلب
همسفری نداشتم جز تپش سرابهامحمد حسین صفاریان17/05/21همسفری نداشتم جز تپش سرابها جاده به جاده سوختم در تب اضطرابها هر چه مرورمیکنم جاده و امتداد را سمت ... ادامه مطلب
شبهای من به موی سیاه تو میرسدمحمد حسین صفاریان17/05/20شبهای من به موی سیاه تو میرسد هر صبح روشنم به نگاه تو میرسد این راهها تمام به بنبست ختم ... ادامه مطلب
سايهمحمد حسین صفاریان17/05/16سايه پایان گرفت فصل افق های روشنم تعبیرشد در این شب تب خواببودنم زخمی هماره بر لب من شعلهمیکشد آه از ... ادامه مطلب
مزرعهمحمد حسین صفاریان17/05/15مزرعه نگاه مزرعه ای خشک در برابر من هنوز ریشه دواندهست در سراسر من کنار مزرعه یک جاده، یک درخت ... ادامه مطلب