ققنوس

ققنوس

تو آمدی نگاه‌کنی، شاعرم‌کنی

حالا بمان که از همه شاعرترم کنی

ققنوسم و دوباره تو را زنده‌می‌شوم

حتی اگر بسوزی و خاکسترم کنی

دیروز آمدی که چنان غنچه بشکفم
امروز می‌وزی که چنین پرپرم کنی

داغم چنان ‌که چلّه‌ی مرداد، پس نخواه

چون بادهای یخ‌زده‌ی آذرم کنی

آیینه‌ام، بیا و خودت را نگاه‌کن

لبریز از تو هستم اگر باورم کنی
تو آمدی و زلزله‌شد در تنم، نخواه

چشم‌انتظار حادثه‌ای دیگرم کنی

پیح اینستاگرام محمد حسین صفاریان

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

15 + دوازده =