چقدر از شاخه ها بپرسم جوانه های جوانی ام را
چقدر در این صدا بپیچم ترانه های خزانی ام را
به رغم چشمان خشک وسردم چنان پر از شعله های دردم
که هیچ آیینه بر نتابد سکوت آتشفشانی ام را
اگر چه مجنون شهر خویشم به شوق لیلایی تو اما
کجا از این کوچه ها بپرسند اگر نباشی نشانی ام را
بلور بغضی نهانی ام من تکان ابری خزانی ام من
اگر که هر شب ترانه کردم غزل غزل زندگانی ام را
بدون دیدگاه