شکوفه ها

آن صمیمیت گذشته‌ی دور، در نگاهش غریب افتاده‌ست

پشت آن پلک‌های شفافش، گرگ و میش فریب افتاده‌ست

در بهشت خیالی من و او، نیست حتی بهانه‌های هبوط

که تمام شکوفه‌ها یک‌بار، از درختان سیب افتاده‌ست

گرچه لبریز دانه‌هایی کال، عشق ما چون انار سرخی بود
ولی آن گوی آتشین دیری‌ست، در غروبی غریب افتاده‌ست
شور موسیقی نگاهی نیست، در شب چشم‌های ابری من
باز در پرده‌های مژگانم، گریه‌ای بی‌شکیب افتاده‌ست
اوج تنهایی مسیحم من، کو؟ کجایند خیل یارانم ؟
که فقط در کنار سایه‌ی من، سایه‌ی یک صلیب افتاده‌ست

 

پیح اینستاگرام محمد حسین صفاریان

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

12 − 11 =