انتخابات
شعر طنز در مورد انتخابات
این شعر با موضوع انتخابات حدود ده سال پیش سروده شده و بعدها ابیاتی به آن اضافه شده است
در شگفتم از این همه برکات
رزق ما گشت شربت و شکلات
حق ما در مسیر اثبات است
شهر درگیر انتخابات است
انتخابات دوره ی ان اُم است
نام بعضی در این میانه گم است
چپ نباشد به کام ما اصلا”
راست هم نیست راه ما ایضا”
ما دقیقا”میانه رو هستیم
وسط این دو تا ولو هستیم
وقتی آمد زمان تبلیغات
هرخسی شد کسی در این میقات
بحث تبلیغ و چاپ راه افتاد
اتفاقات تازه ای رخ داد
کاغذی که برای چاپ کتاب
بود نایاب و کاملا” به حساب
ناگهان بی حساب ارزان شد
در همه شهرها فراوان شد
پوستر رنگی و سیاه و سفید
منتشر شد به سبک های جدید
پخش شد در سراسر میهن
تا شود چشم کوچه ها روشن
بنر و سیلک در همه ابعاد
نصب شد باز در تمام بلاد
خلق و خوها شبیه قند شدند
ریش ها اندکی بلند شدند
یقه ها کم کمک به بالا رفت
دست ها رو به عرش اعلا رفت
ارزش عشق و حال بالا رفت
پس مقام زغال بالا رفت
عشق و حال و زغال مرتبطتند
هر دو با اشتغال مرتبطند
بوی عطر زغال جاری شد
فصل فصل سیاه کاری شد
عشق و حالی که جنسش از دود است
راه رفتن به سوی معبود است
راه های رسیدن به خدا
طبق یک گفته ی دقیق و به جا
هست خیلی زیاد در دنیا
راه های رسیدن به خدا
فکر و ذکر کسان دیگر خواه
هست خدمت به کل خلق ا..
خدمتی که درآن رضای خداست
هر نفس نیتش برای خداست
الغرض حرف ها زیاد شدند
قول ها بی هوا زیاد شدند
بعضی از روزنامه های مریض
پر شد از تیترهای همهمه خیز
که فلانی چکار خواهد کرد
همه را نو نوار خواهد کرد
که فلانی چقدر محبوب است
قولش از قول های مرغوب است
یا فلانی جوان و پرشور است
دشمن دشمنان منفور است
یا فلانی اگر رود سر کار
میوه می روید از همه اشجار
از درختان سرو و کاج و چنار
موز می روید و هویج و خیار
یا فلانی که خوب کردار است
یکی از دکتران بی کار است
سخت دنبال اشتغال است او
از مشاهیر اعتدال است او
اسم هر کس که از فلم افتاد
بوده حزبش همیشه باداباد
قول دادند بعضی از حضرات
راست باشند در تمام جهات
صاف باشند و زیر و رو نشوند
خر که از پل گذشت در نروند
یک نفرآمد از عدالت گفت
از خوشی های بی نهایت گفت
دیگری گفت از مسلمانی
از کرامات خوب انسانی
کسی آمد دم از تورم زد
حرف هایی پر از توهم زد
گفت ارزان کنم گرانی را
نفت و بنزین و هرچه دانی را
گفت ارزان کنم مشما را
هم مشما و هم مقوا را
تا عمومی کنم تخصص را
رایگان می کنم تنفس را
تا که ارزان شود همه اجناس
رأی باید دهید با اخلاص
رأی باید دهید با نیّت
تا ببینید رنگ امنیّت
من همیشه به یادتان هستم
لایق اعتمادتان هستم
باخبر هستم از مشاکلتان
حل کنم روز وشب مسائلتان
زندگی را به کامتان بکنم
نفت را هم به نامتان بکنم
من سیاست ندار ماهری ام
دشمن اول جزایری ام
بیشتر از حقوق خود نبرم
کت و شلوار تازه هم نخرم
دردهایی کشیده ام که مپرس
کوچه هایی دویده ام که مپرس
سال ها در مسیر اصلاحات
دشمانی گزیده ام که مپرس
من عدالت می آورم اینجا
استطاعت می آورم اینجا
کارهایی سترگ خواهم کرد
سفره ها رابزرگ خواهم کرد
یار شیطان نمی شوم هرگز
اهل شمران نمی شوم هرگز
من سوی زرق و برق می نروم
جانب غرب و شرق می نروم
سمت صندوق اگر روید همه
صاحب خودرو می شوید همه
جی ال ایکسی به مصطفی بدهم
زانتیایی به مجتبی بدهم
خانه ای می دهم به هر نفری
می دهم من به رغم هر خطری
قصه این جای ماجرا که رسید
نوبت عرض حال ما که رسید
غصه ناگاه از حوالی شهر
متواری شد و اهالی شهر
شاد و خندان به راه افتادند
رأی موعود خویش را دادند
بگذریم از نسیم اصلاحات
که فنا شد در ابتدای حیات
بگذریم از گرانی موجود
از همه رنج های نا محدود
بگذریم از چنین گرانجانی
چون که شد آب و برق مجانی
بگذریم از توهم یکریز
بگذریم از جهان بی تبعیض
بگذریم از نوید آزادی
از همین کوچه های آبادی
بگذریم از جماعت بی پول
از همه عهدهای نامفعول
بگذریم از هوس که بی منت
رد شدیم از غم صلاحیت
بگذریم از هوس که دانستیم
ما همین قدر می توانستیم
بگذریم از هر آنچه باید گفت
که همه چیز را نشاید گفت
این شعرهای طنز را هم بخوانید:
سلام.ممنون .خیلی خوب بود.از دست اندرکاران وبسایت به این خوبی سپاسگزارم
I just like the valuable information you supply on your articles.
I’ll bookmark your weblog and check once more here frequently.
I’m rather certain I’ll be told lots of new stuff right here!
Best of luck for the following!