حوض

انار قرمزی از شاخه‌ها در آب افتاد

جهان کوچک ماهی در اضطراب افتاد

نفس‌نفس‌ها…ها…یِ انار بیرون ریخت

و بغض تردی در شیشه‌ی حباب افتاد

انار از شب موّاج حوض بیرون ریخت
گره به ابروی بانوی ماهتاب افتاد

کسی در آن طرف حوض پرده را پس زد

نگاه ماهی بر شیشه‌ی شراب افتاد

اتاق، هاله‌ای از دود، بطری خالی

گلوی میکده در حلقه‌ی طناب افتاد
هنوز در نوسان بود جسم خسته‌ی زن
که چشم قرمز ماهی به آفتاب افتاد

پیح اینستاگرام محمد حسین صفاریان

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

شش − پنج =