


گیرم تو هم داغ برادر دیده باشی
گیرم تو هم داغ برادر دیده باشی یا سال ها زخم مکرر دیده باشی می خواهم از بغضی بگویم ای دل تنگ بغضی که تا امروز کمتر دیده باشی کی شد که در صحرایی از شمشیر و نیزه نخلی میان خون شناور دیده باشی تا در گلویت غیرت فریاد باشد باید گلوی سرخ اصغر دیده…

نماهنگ دشت سوزان

رباعی عاشورایی
رباعی عاشورایی ۱ من بودم و خاطرات بی سر در خون دل، نه که کبوتری شناور در خون گفتم غزلی بگویم امّا چه کنم با این همه واژههای پرپر در خون ۲ دردشت جنون عطر نمازی مانده ست در خاطره داغ دل گدازی مانده ست آن سو تر از نگاه شرمنده ی رود بر نیزه…

این عطش چیست در آیینه ی رود افتاده ست
این عطش چیست در آیینه ی رود افتاده ست داغ دریاست که بر سینه ی رود افتاده ست بوی تنهایی می آید از این جا فریاد خبری نیست از آن موی پریشان درباد خبری نیست به جز کاکل آغشته به خون دشت حیران شده از بس گل آغشته به خون سبز در سبز گذشتند سواران…

آشفته و بی قرار می آمد
آشفته و بی قرار می آمد می آمد و بوی یار می آمد می آمد و دشت بی قرارش بود مبهوت نگاه بردبارش بود مردی که زمین به سایه اش محتاج خورشید نشسته در مدارش بود می رفت به آسمان بپیوندد دستان خدا در انتظارش بود مهتاب چو حلقه ای در انگشتش خورشید نبود جز…

نه غبارتعلق وگرد ریا ننشسته به پای قیام شما
نه غبارتعلق وگرد ریا ننشسته به پای قیام شما که جنون همه سو که جنون همه جا زده سکه به جرأت نام شما نه در عالم خاکی وفرش زمین نه در عالم معنی وعرش برین که فراترازاین که فراترازاین نر سیده کسی به مقام شما دلخسته نباش برادرمن گل اشک نریز به خاطرمن که ستون…

باغ سرمست و رها سرو و صنوبر در باد
باغ سرمست و رها سرو و صنوبر در باد ای خوشا رقص درختان تناور در باد ای خوشا رقص جنون هلهله درآتش و خون پیرهن چاک و غزل خوان و شناور در باد باغ را از نفس سوخته ای پرکرده ست داغ هفتادودوپروانه ی پرپر در باد گوش کن مرثیه ای می وزد از آن…