مرغ گران
آهی از کل بساط دو جهان ما را بس
هیکلی لاغر و قلبی نگران ما را بس
من و هم صحبتی بوقلمون دورم باد
از گرانان جهان مرغ گران ما را بس
زانتیا را که به پاداش عمل می بخشند
ما که رندیم و گدا بوق ژیان ما را بس
بنشین بر در بانک و گذر پول ببین
کاین اشارت زجهان گذران ما را بس
ما کمی عاشق پولیم نه خواهان بهشت
مبلغی نیست دو میلیارد تومان ما را بس
جیب پر پول شما مایه ی درویشی ماست
گرشما را نه بس این سود زیان ما را بس
از نگاران که قد سرو و صنوبر دارند
قد کوتاه تو ای دشمن جان ما را بس
آن قدرها دل من گیر و گرفتار تو نیستکه گرفتاری وام دگران ما را بس
بدون دیدگاه