رباعی عاشورایی
رباعی عاشورایی ۱ من بودم و خاطرات بی سر در خون دل، نه که کبوتری شناور در خون گفتم غزلی بگویم امّا چه کنم با این همه واژههای پرپر در خون ۲ دردشت جنون عطر نمازی مانده ست در خاطره داغ دل گدازی مانده ست آن سو تر از نگاه شرمنده ی رود بر نیزه…