مزرعه

مزرعه

نگاه مزرعه‌‌ ای خشک در برابر من

هنوز ریشه دوانده‌ست در سراسر من

کنار مزرعه یک جاده، یک درخت بلند

حدود فاصله‌‌ی ما، غم تناور من

 

تو مثل غرش بادی غریب تازیدی

به برگ برگ من و واژه‌های پرپر من

نه موج همهمه‌ی سارها، که حتی نیست

صدای پچ پچ پاییز لای دفتر من

تو مثل طعم نمک بی امان فرورفتی

در آب‌دیده ترین زخم‌های پیکر من

تو موج موج سرابی، هنوز می‌رقصی

اگر چه با تو گذشته‌ست آب از سر من

همیشه آینه‌ی چشم‌های خشک تو بود

اگر که سایه‌‌‌ی ابری گذشت از سر من

کلاغ‌‌‌های غریبه چه‌قدر سنگینید !

برای خشکی سرشاخه‌‌‌های لاغر من

اين غزل را نيز بخوانيد

 

پیح اینستاگرام محمد حسین صفاریان

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

19 − 4 =