اسنپ نوشت قسمت دوم 

ماجراهای اسنپ 

نوشته سعید بیابانکی

پژوی 206 نوک مدادی صندوقدار ایران 16 جلوی پایم

.ترمز می کند

.جوانی لاغر اندام راننده است

سلام می کنم وتصمیم می گیرم بروم صندلی عقب بنشینم.

راننده در اینه نگاهی به من می اندازد و می گوید :

می ترسید کرونا بگیریدجلو سوار نمی شوید؟

می گویم : حالتان خوب است الان چه ماهی هستیم؟ می گوید شهریور.

می گویم عزیرم کرونا تازه دی ماه قرار است وارد ایران شود و اوایل اسفندماه همه گیر شود.

می گوید اوه ببخشید اصلا حواسم نبود یک لحظه فکر کردم الان اواخر اسفند است!

می گوید بچه شهرستانم و تازه آمده ام تهران و امروز اولین روز فعالیتم در اسنپ است.

می پرسم و احتمالا من هم اولین مسافر شما .می گوید بله دقیقا.

و ادامه می دهد در شهرستان تعمیر کار ماشین های سنگین بوده و مدتی است بی کار شده و علت بیکاری اش هم پاهایش است.

می پرسم مگر پاهایت ایرادی دارد.می گوید بیش از حد بلند است و استاد کارش گفته برو دنبال کار دیگری بگرد .

تو تعمیر کار خوبی نمی شوی.

تعمیرکار که این قدر نباید دراز باشد و می زند زیر خنده

.می گویم حالا فکر می کنی شغل مناسبی پیدا کرده ای؟ می گوید نه.شما ملاحظه بفرمایید پاهایم الان کجاست ….

می گویم یک جور هایی از چاله در آمده ای به چاه افتاده ای.

می گوید دقیقا ولی چه کنم به نظرم قد بلند یک آبشن است ولی نمی دانم به چه دردی می خورد.

می گویم به درداین که  والیبالیست بسکتبالیست بادیگارد هنرپیشه های کوتاه قد یا نردبان آتش نشانی شوی

و غش غش هر دو می خندیم.

و ادامه می دهد خداوکیلی این همه شغل برای من هست بعد آمده ام صاف خودم را توی این قوطی کبریت گیر انداخته ام

و گردنم را هم باید کج کنم که به سقف گیر نکند و باز می خندد.

برایش می خوانم :

به روز حادثه تابوت ما ز سرو کنید
که می رویم به داغ بلند بالایی

ذوق زده می گوید مهندس لایک لایک. یادم باشد امشب این را استوری کنم و باز می زند زیر خنده.

می گویم ماجرایت را در صفحه شخصی ام می نویسم و از ملت می خواهم شغل مناسب برایت پیشنهاد بدهند.

می گوید لطف می کنید و باز می خندد و تاکید می کند

که در خصوص کرونا به کسی چیزی نگویم!

قسمت اول

وبلاگ سعيد بيابانكي


بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نوزده − 5 =